17 بهمن تولد خانمی بود من شلوار لی و خانواده ام هم یک آلبوم و لباس و حمید که ادکلن خودش رو داده بود.ادکلنی که ظهرش خانمی ازش مصرف کرده بود و خوشش اومده بود و ...
بنده خدا خانواده خانمی زحمت زیاد کشیده بودن. خونه رو تزئین کرده بودن . بنده خدا محمد عطر خریده بود ولی روش نمیشد که بده و در آخر وقت اونر ویواشکی داده بود.
برای سالگرد عموم در نیمه شعبان رفتیم کاخک. من و حمزه و مامان و بابا. تو راه برای تموم شده تاریخ بیمه 7 هزار تومان جریمه شدیم.اونجا زیارت عاشورا ی عمو و خونه دایی محمد و رفعت خوابیدن و پنج شنبه هم که امامزاده و سرخاک. شنیدن اطلاعات مهم درباره گاو از زبان رفعت که گاو میفهمد و افسردگی میگیرد و خیلی حساس است و هر کدام یک اسم دارند و .... در برگشنت هم که نزدیک بود بی بنزین شویم. شانسمون گرفت به پمپ بنزین رسیدیم.